چقدر بده به یکی حس خوب داشته باشی ولی عقلت بگه که اشتباهه،موقعیت خانوادگیت نذاره تا همیشه این احساس خوب دوست داشتن باهات بمونه،همش به رابطم به سامی عزیزم فک میکنم،نمیدونم درسته یا نه...

خیلی وقتا خواستم تمومش کنم ولی نمیشده و دوباره بهم پی ام میدادیم طوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده،این وابستگی ها خیلی آدمو اذیت میکنه

امروز تصمیم گرفتم بهش بگم که دارم وابستگیمو کم میکنم ،ناراحت شد ولی به رو نیورد ،آخه حس میکنم سامی اون کسی که من فک میکنم نمیتونه باشه و فقط واسه من کارایی رو انجام میده که دو تا دوست معمولی واسه همدیگه انجام میدن،خلاصه که امیدورام تصمیم درستی گرفته باشم و اینکه طاقت بیارم و هی قولی که به خودم دادمو فراموش نکنم