امروز سامی بهم یه کار پیشنهاد داد.توی شرکتی که واسشون برنامه نویسی و طراحی سایت میکنه به یه نویسنده نیاز داشتن واسه سایتشون و سامی منو معرفی کرده بود.من نویسنده نیستم ولی مثل اینکه سامی خودش تشخیص داده بود این کار از دستم برمیاد.خلاصه واسه نمونه یه کار بهم دادن که بنویسم.منم صبح زود بیدار شدم و یکم کار کردم و ظهر کار رو تکمیل شده رسوندم دست سامی . 😁 خودش تعجب کرده بود که انقدر سریع کارو انجام دادم و قرار شد واسه مدیر شرکت بفرسته فایلو تا نظر نهایی رو اون بده.

بعدازظهری هم واسه رفع خستگی با دوستم و همسرش رفتیم بیرون تا اونا قلیون بکشن و نگاشون کنم خخخخ.

دوستمم در حد مرگ قلیون کشید راهی اورژانس شد :|

یکی نیست بگه خوب دختر جان مگه مجبوری :((((

خلاصه که یه عده هم اینطورین دیگه به فکر سلامتی خودشون نیستن البته اینم بگم منم قبلا کمو بیش میکشیدم ولی سامی انقدر باهام صحبت کرده که دیگه خیلی وقته نکشیدم.

اینم از امروز من،الانم منتظرم ببینم رییس شرکت سامی چی میگه بهش و کارمو اکی میده یا نه،درآمدی نداره ها ولی خوب واسه من که شب تا صبح بیکارم خیلی خوبه ،خلاصه دعا کنین این آقاهه کارمو قبول کنه تا یه بیکار جامعه مشغول به کار شه 😁😂